آقای مجری: یه قدم جلو یه قدم عقب. حالا عوض. اون یکی پا
فامیل دور: من قاطی کردم قبلا داشتم با کدوم پا می رفتم. می ترسم که نکنه یه پام بیشتر قوی شه اون یکی لاغر بمونه
- حالا دو تا پا می پریم جلو می پریم عقب
- می پریم؟ من شرمنده، گفته بودم من یه کم خاطره بد دارم در دوران کودکی. شب خواب بد می بینم
- حالا مثلا فرض می گیریم جلومون یه جوب آبه می پریم جلو می پریم عقب
- خوب چه کاریه، دو قدم اون ورتر پل هست. از روی پل بریم.
پسرخاله: آقای مجری، میخواید فامیل رو کول کنیم از جوب رد کنیم می افته
فامیل دور: نه آخه زحمت می شه برات. زحمت نیست؟
پسرخاله: نه بابا بیا
آقای مجری: چی کار می کنی. ورزشه. پسرخاله ورزشه
پسرخاله: آخه می افته تو جوب گلی می شه
آقای مجری: کدوم جوب؟ جوبی نیست که، ورزشه
پسرعمه زا: همین جوب رو می گه دیگه که پر کثافته جلومون آلوده