کامپیوتریا و ریاضیای ۹۲

somewhere you can have fun
کامپیوتریا و ریاضیای ۹۲
آخرین مطالب
محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر
آخرین نظرات
نویسندگان

۳۴ مطلب با موضوع «عــجـــب!» ثبت شده است

حدیث (( 5 رسول اکرم صلى الله علیه و آله :

اَلصَّدَقَةُ عَلى وَجهِها وَاصطِناعُ المَعروفِ وَ بِرُّ الوالِدَینِ وَ صِلَةُ الرَّحِمِ تُحَوِّلُ الشِّقاءَ سَعادَةً وَتَزیدُ فِى العُمرِ وَ تَقى مَصارِعَ السُّوءِ؛
صدقه بجا و نیکوکارى و نیکى به پدر و مادر و صله رحم، بدبختى را به خوشبختى تبدیل و عمر را زیاد و از مرگ بدجلوگیرى مى کند.


دانلود کلیپی در مورد حدیث بالا

بقیه در ادامه ی مطلب است ...

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ دی ۹۲ ، ۲۰:۴۷
آرش قیطاسوند

حدیث (4) امام سجاد علیه‏السلام :

وَ الذُّنُوبُ الّتى تُنزِلُ النِّقَمَ عِصیانُ العارِفِ بِالبَغىِ وَ التَطاوُلُ عَلَى النّاسِ وَ الاِستِهزاءُ بِهِم وَ السُّخریَّةُ مِنهُم ؛

گناهانى که باعث نزول عذاب مى‏شوند، عبارت‏اند از: ستم کردن شخص از روى آگاهى، تجاوز به حقوق مردم، و دست انداختن و مسخره کردن آنان.

معانى الاخبار ،ص 270




شغل قبلی افراد سیاسی و مهم


آدولف هیتلر(دیکتاتور آلمان)                                     نقاش پوستر

آلبرت اینیشتن(فیزیکدان)                                         منشی اداره ی ثبت

امیر کبیر(صدراعظم ناصر الدین شاه)                         آشپز

جیمی کارتر(رییس جمهور آمریکا)                             بادام کار

رونالد ریگان(رییس جمهور آمریکا)                              هنر پیشه سینما

گاندی(رهبر فقید هند)                                            وکیل دادگستری

جورج واشنگتن(اولین رییس جمهور آمریکا)                کشاورز

ناشار(تاسیس کننده ی سلسله ی افشاریه)            پوستین دوز

یعغوب لیث(سر سلسله ی صفاریان)                         رویگر

آلپتکین(سر سلسله ی غزنویان)                               غلام زر خرید

وشمگیر زیلری(سر سلسله ی آل زیار)                      شکارچی

فرخی سیستانی(شاعر مشهور ایرانی)                     کارگر کشاورز

محمد علی رجایی(رییس جمهور ایران)                       معلم

موسولینی(دیکتاتور ایتالیا)                                        روزنامه نویس

سامویل مورس(مخترع آمریکایی)                               نقاش

ولادیمیر لنین(تاسیس کننده ی روسیه ی شوروی)     وکیل دادگستری

جک لندن(نویسنده ی آمریکایی)                                 کارگر کشتی

آبراهام لینکلن(رییس جمهور آمریکا)                           هیزم شکن

فیدل کاسترو(رییس جمهور کوبا)                               دانشجوی حقوق

هاینریش هیلمر(شخصیت معروف نازی)                      دکاندار

محمد علی جناح(قاید اعظم پاکستان)                         وکیل دادگستری 

هوشی مینه(رهبر فقید ویتنامی ها)                           نانوا

مایوتسه تونگ(رییس جمهور چین)                             کشاورز مزدور

ناپلیون بناپارت(امپراتور فرانسه)                               افسر توپخانه

کریم خان زند(موسس سلسله ی زندیه)                   تیر انداز نادر شاه

زاندارک(قهرمان فرانسوی)                                     چوپان

طه حسین(دانشمند و  وزیر فرهنگ مصر)                قاری قرآن

توماس ادیسون(مخترع بزرگ آمریکایی)                    تلگرافچی

آلفرد نوبل(بنیانگذار جایزه ی نوبل)                           کارگر کارخانه

والت دیزنی(مخترع سینمای عروسکی)                    پادوی مغازه

میکل آنژ(نقلش و مجسمه ساز ایتالیایی)                  سنگ تراش

هوارد فاست(نویسنده ی آمریکایی)                         کارگر ساده

لیندون جانسون(رییس جمهور آمریکا)                      واکسی

مارتین وان بورن(رییس جمهور آمریکا)                     شاگرد میخانه

مولیر(نویسنده بزرگ فرانسوی)                              هنر پیشه 

ارنست همینگوی(نویسنده ی آمریکایی)                  خبرنگار

ویلیم شکسپیر (نویسنده ی بزرگ انگلیسی)        هنر پیشه


۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ دی ۹۲ ، ۱۱:۳۳
آرش قیطاسوند
سلام بر همگان برخی از قوانین زیبای مورفی رو براتون گزاشتم که عجییییییب به نظرات من نزدیکه! (نمردیم و یکی بود که مثل ما فکر کنه!!) به هر حال یک چند تایی از اونا رو براتون اوردم .. اگه دوست داشتید بگید تا ادامه بدم...

۶ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ دی ۹۲ ، ۱۰:۲۶
آرش قیطاسوند
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ دی ۹۲ ، ۰۹:۱۹
آرش قیطاسوند

مراحل درس خوندن من :


1. خوابیدن روی جزوه و کتاب
2. گرفتن مشکلات و نواقص گل های فرش یا قالی
3. جمع کردن آشغال های ریز و درشت اطراف زمین

4. تمیز کردن گوشه های موبایل
5. گرفتن چندین عکس با گوشی از خودم در حالت های مختلف ژست درس خوندن آخر سر پاک کردن همشون
6. اس ام اس بازی با بچه های کلاس که هر کدوم چه قدر درس خوندن
7. خوندن یادگاری های جزوه که رفقا سرکلاس نوشتن
8. زیر سوال بردن نظام آموزشی کشور
9. و بعد خسته شدن و پاشدن که برم در یخچال رو باز کنم ...

۶ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ آذر ۹۲ ، ۰۵:۱۸
آرش قیطاسوند

تصور کن برنده یک مسابقه شدی و جایزه ات اینه که: بانک هرروز صبح یک حساب برات باز میکنه و توش هشتاد و شش هزار و چهارصد دلار پول میگذاره ولی دوتا شرط داره: یکی اینکه همه پول را باید تا شب خرج کنی، وگرنه هر چی اضافه بیاد ازت پس میگیرند. نمیتونی تقلب کنی و یا اضافهٔ پول را به حساب دیگه‌ای منتقل کنی.هرروز صبح بانک برات یک حساب جدید با همون موجودی باز میکنه. شرط بعدی اینه که بانک میتونه هروقت بخواد بدون اطلاع قبلی حسابو ببنده و بگه جایزه تموم شد. حالا بگو چه طوری عمل میکنی؟؟همه ما این حساب جادویی را در اختیار داریم: زمان. این حساب با ثانیه ها پر میشه. هرروزکه از خواب بیدار میشیم هشتاد و شش هزار و چهارصد ثانیه به ما جایزه میدن و شب که میخوابیم مقداری را که مصرف نکردیم نمیتونیم به روز بعد منتقل کنیم. لحظه هایی که زندگی نکردیم از دستمون رفته. دیروز ناپدید شده. هرروز صبح جادو میشه و هشتاد و شش هزار و چهارصد ثانیه به ما میدن. یادت باشه که من و تو فعلا” از این نعمت برخورداریم ولی بانک میتونه هر وقت بخواد حسابو بدون اطلاع قبلی ببنده. ما به جای استفاده از موجودیمون نشستیم بحث و جدل میکنیم و غصه میخوریم! بیا از زمانی که برامون باقی مونده لذت ببریم. قدر خودت رو بدون و لطف دوستان و اطرافیانت رو هم دست کم نگیر به زندگیت ایمان داشته باش تا بشه تموم قشنگیهای دنیا مال تـــو....  

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ آذر ۹۲ ، ۱۷:۱۱
آرش قیطاسوند
داستانی کوتاه و جالب...

۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ آذر ۹۲ ، ۱۷:۰۴
آرش قیطاسوند
دیالوگ درخواستی...

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ آذر ۹۲ ، ۱۷:۲۶
آرش قیطاسوند
صبح که تو مترو داشتم میومدم دانشگاه،نشسته بودم که پیرمردی ناخوش احوال و افتاده از جلویم گذشت،هنوز زیاد ازمن دور نشده بود که صدایی مانند کوبیده شدن سر به دیوار شنیدم و از ترس به سمت صدا برگشتم.

بله او به زمین افتاده بود و آن صدا در اثر برخورد سرش با زمین بود.فکر کردم مرده است،ناگهان حدود 10 نفر دورش جمع شدند که اکثرا تماشاچی بودند.با خود گفتم منم بروم و کمکش کنم،اما وقتی بار دیگر به جمع حلقه زده دورش نگاهی انداختم با خود گفتم او تنها نیست و به من نیازی ندارد.

او را بلند کردند،نشاندند،کمی که حالش جا آمد درحالی که دو نفر مانع بسته شدن در شده بودند سه نفر او را به بیرون از قطار همراهی کردند،یکی از آنها وقتی از در خارج شدند به قطار بازگشت،دیگری وقتی او را روی صندلی نشاندند،باز با خود گفتم خوب خداروشکر کسی پیشش هست،که ناگهان دیدم او هم پس از اینکه چیزی به پیرمرد گفت به قطار برگشت و همزمان با ورودش درها بسته شد.

اما پس پیرمرد چه میشود؟؟او آنجا بود،روی صندلی نشسته بود یک دستش روی صندلی دیگر و سرش به زیر چانه در گریبان،او تنها بود.

آه خدای من،نکند من هم در همچین وضعی تنها بمانم!کاش میرفتم و پیشش میماندم...کاش...

۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ آذر ۹۲ ، ۱۷:۵۹
آرش قیطاسوند
یه عکس قشنگ رو براتون توی ادامه مطلب گذاشتم...

راستی نظر فراموش نشه...

۱۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ آذر ۹۲ ، ۱۸:۲۳
آرش قیطاسوند
برای ورود به بحث آزاد به ادامه مطلب برید لطفا.


۲۰۶ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ آذر ۹۲ ، ۰۸:۱۶
آرش قیطاسوند
من نمیدونم امروز چه خبر شده!انگار که نه انگار فردا امتحان داریم اونم برنامه نویسی!!حالا که فردا امتحان داریم بچه ها همه یادشون افتاده وبلاگی هم هست!!یا کلا بیخیال شدید یا از بس خوندید دیگه نیازی نیس!!بنده خدا وبگذر بالا نمیاد اینقد آنلاین همزمان داریم!!!انصافا جای تشکر داره از همتون!!

مرررررررررررررسسییی!!!!!

۸ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ آذر ۹۲ ، ۱۸:۱۱
آرش قیطاسوند
یه اثبات جالب تو اینترنت به چشمم خورد گفتم براتون بنویسم شاید خوشتون اومد..

در ادامه مطلب..

۱۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ آذر ۹۲ ، ۱۱:۰۸
آرش قیطاسوند

وقتی سر دعوا ها و مشکلات همش تو کوتاه میای کم کم انقدر کوتاه میشی که بعضی ها فکر میکنن صندلی هستی و سوارت میشن و پایین هم نمیان.


بیخودی پرسه زدیم،صبحمان شب بشود
بیخودی حرص زدیم،سهممان کم نشود
ما خدا را با خود، سر دعوا بردیم،
و قسم ها خوردیم، ما به هم بد کردیم
ما به هم بد گفتیم،ما حقیقتها را،زیر پا له کردیم
و چقدر حظ بردیم،که زرنگی کردیم،
روی هر حادثه ای ،حرفی از عشق زدیم،
از شما میپرسم،ما که را گول زدیم؟؟


چه قدر عجیبه زندگی،تا گریه نکنی کسی نوازشت نمیکنه،تا قصد رفتن نکنی کسی نمیگه بمون،تا نری کسی قدرتو نمیدونه، تا نمیری کسی دلش برات تنگ نمیشه!!!


مترسک گفت ای گندم توگواه باش که مرا برای ترساندن آفریدن ولی من عاشق پرنده ای بودم که از ترس من از گرسنگی مرد.


“زخـم هـا” خوب می شن!
اما “خوب شدن” با “مثل روز اول شدن” خیلی فرق داره …


ممنون که چند لحظه ای وقتتونو بهم دادید.


۱۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ آذر ۹۲ ، ۱۸:۳۸
آرش قیطاسوند
دو رقم آخر سال تولدتون رو با سن تون جمع بزنید میشه 92  ...

این در مورد همه یکسانه....

جالبیش اینه که این قضیه هر823سال یبار اتفاق میوفته...

چه شانسی داریم ما!!!

۱۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ آذر ۹۲ ، ۱۸:۰۰
آرش قیطاسوند