مرررررررررررررسسییی!!!!!
مرررررررررررررسسییی!!!!!
سلام به همگی!!
من الان شهرمون یعنی شیروانم....
برف و باد و طوفان شدیدیه طوریکه فعلا اتوبوسا نمیتونن حرکت کنن...
امتحان فردا رو چه کنم؟؟؟
راهکار ارائه بدید لطفا...
دوستان الان (00:30)راه افتادم ... دارم میام ... خداکنه خیلی دیر نرسم...یا اصلا برسم!!!
گاهی دلت از سن و سالت میگیرد!
می خواهی کودکی باشی
کودکی که به هر بهانه ای
به آغوش غمخواری پناه میبرد!
آسوده اشک میریزد!
بزرگ که باشی
باید بغض های زیادی را بی صدا دفن کنی...
از اوناشه ها...
تو هر روحیه ای باشی می خندونتت...
خدایا از این وروجک ها در آینده نصیب فرما...خخخخ...
البته در ادامه مطلب....
آقای مجری: در خواست مون رو می تونیم با یه کلمه قشنگ بگیم. مثلا یه لیوان آب بخوایم چی می گیم؟
پسر خاله: خودمون می ریم آب می خوریم، برای بقیه هم میاریم.
- نه، مثلا بخوایم بگیم این شیرینی رو به من بده ...
+ خودمون بلند می شیم بر می داریم، به بقیه هم تعارف می کنیم.
- نه، یه کلمه ای بگو که محبت شما رو به من نشون بده.
+ می خوای برم نون بگیرم؟ می خوای برم نفت بگیرم؟ آب بیارم؟
- نه نه ... قبل از اینکه بگیم این شیرینی رو به من بده، می تونیم یه کلمه قبلش بذاریم. بگیم:" عزیزم، ممکنه شیرینی رو به من بدی؟"
+بله بفرما. بفرما. من خودم باید زودتر می فهمیدم شیرینی می خوای، بهت می گفتم. بفرمایین. بفرمایین
رفیقت تورو به لحظه ای خنده میفروشه،دختر تورو به قد بلند دیگری.
رفیقت تورو به شادی دیگران میفروشه،دختر تورو به رنگ پوست دیگری.
بعد اینا هیچ شدم خوار شدم اسممو گذاشتن تنها،این تنهایی تو آدما زیاد شد اسم من شد مغرور.
گفتن تو به خودت میگی تنها،پس تو مدپرستی اعتمادت به سقفه!
ولی تنها فرق من و آنها این بود که من خود شناختم و آنها من نشناختند.
در ادامه مطلب..
البته من از طرف ایشون از استاد مظفری هم معذرت می خوام..
صبح که بیدار میشم میبینم ساعت 6:30 است تا یه دقیقه می خوابم، دوباره ساعتو نگاه میکنم 8:30 شده...
ولی وقتی سر کلاس ... نگاه میکنم میبینم ساعت 8:30 است. یه ساعت که میگذره دوباره به ساعتم نگاه میکنم میبینم 8:31 شده...!!!!!!!
جریان چیه؟!! ساعت شماها هم همینجوریه؟؟!!!!